معرف

ختنـه،# سنّتی دیرین درون ادیـان الهی کـه در شریعت اسلام پذیرفته شده است.

ختنـه، لباس ختن سوران سنّتی دیرین درون ادیـان الهی کـه در شریعت اسلام پذیرفته شده است.واژه ختنـه از ریشـه خ ت ن بـه معنای قطع و ب و در کاربرد عام بـه معنای ب پوستِ بر آمده از آلت ی مردان و زنان است. لباس ختن سوران درون متون عربی و دینی به‌جای آن بیشتر واژه خِتان به‌کار رفته هست (رجوع کنید بـه خلیل‌بن احمد؛ ابن‌منظور؛ فیروزآبادی، ذیل «ختن»). لباس ختن سوران همچنین کاربرد واژه اِعذار به منظور ختنـه مرد و زن و نیز واژه خَفْض، به‌ویژه درون مورد ختنـه زنان، رواج دارد. بهی کـه ختنـه نشده باشد، اَقْلَف/ اَغْلَف گفته مـی‌شود (رجوع کنید بـه ابن‌اثیر؛ ابن‌منظور، ذیل «ختن»، «خفض»، «غلف»، «قلف»).1) مباحث فقهی. مفهوم دقیق ختنـه مردان بر پایـه متون حدیثی و فقهی، عبارت هست از برداشتن تمام یـا بخشی از پوستی کـه حشفه را مـی‌پوشاند، و ختنـه زنان ب بخشی از پوست آلت ی درون بالای محل خروج ادرار هست (رجوع کنید بـه ابن‌ادریس حلّی، ج 3، ص 481؛ نووی، المجموع، ج 1، ص 301ـ302؛ بهوتی حنبلی، ج 1، ص 93). ختنـه بـه عنوان سنّت اجتماعی و دینی درون دوره‌های گوناگون مـیان مسلمانان رواج داشته و بر اثر تداخل با آداب و رسوم متداول درون مـیان ملتها، جزئیـات آن اشکال متفاوتی یـافته هست (رجوع کنید بـه د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «ختان»).سنّت ختنـه درون ادیـان و جوامع قدیمـی نیز سابقه داشته است. بنابر آنچه درون تورات (رجوع کنید بـه سفر پیدایش، 17:1، 9ـ13) ذکر شده، حضرت ابراهیم علیـه‌السلام درون 99 سالگی مورد خطاب الهی قرار گرفت و مأمور شد کـه خود و اولاد ذکور از نسل خود را بـه نشانـه پیمان بستن با خداوند ختنـه کند. این سنّت درون مـیان یـهودیـان هم متداول بوده و هست و آنان ختنـه ن را بسیـار ناپسند مـی‌شمارند. شیوه ختنـه و شرایط آن درون شریعت یـهود با احکام اسلامـی آن تشابه بسیـار دارد. درون مسیحیت ایمان بـه خدا و غسل تعمـید بـه جای ختنـه نشانـه پیمان الهی تلقی شده هست (رجوع کنید بـه سفر پیدایش، :34 15ـ18؛ رومـیان، 25:2ـ29، 4:3؛ د.جودائیکا، ج 4، ص730ـ734). یـهودیـان اغلف را نجس شمرده و از بسیـاری از حقوق محروم مـی‌دانستند (رجوع کنید بـه ذیب، ص 52).در قرآن ختنـه بـه صراحت ذکر نشده است، ولی احادیث و منابع تفسیری برخی آیـات را اشاره‌کننده بـه آن دانسته‌اند. مثلا سنّتِ ابراهیمـیِ ختنـه از جمله مصادیق «کلمات» درون آیـه 124 سوره بقره، «مِلّةَ ابراهیمَ حنیفاً» درون آیـه 125 سوره نساء و «حنفاء» درون آیـه 5 سوره بیّنـه بـه ‌شمار رفته هست (رجوع کنید بـه طبری؛ طوسی، التبیـان؛ طبرسی، ذیل همـین آیـات). همچنین مراد از «صِبغةَاللّه» درون آیـه 138 سوره بقره بـه نظر برخی مفسران، شریعت الهی درباره ختنـه هست (رجوع کنید بـه طوسی، التبیـان؛ طبرسی؛ ابن‌جوزی، ذیل آیـه). همچنین درون احادیث بـه پیشینـه این سنّت دیرین و شرایط و چگونگی آن درون اسلام پرداخته شده است. برخی احادیث ختنـه حضرت ابراهیم را درون هشتاد سالگی ذکر کرده‌اند (رجوع کنید بـه احمدبن‌حنبل، ج 2، ص 322؛ بخاری، ج 4، ص 111؛ قاضی نعمان، ج 1، ص 124؛ قس خطیب شربینی، ج 4، ص 203 کـه سنین دیگری را نقل کرده است). پاره‌ای احادیث نخستین مختون مرد را حضرت ابراهیم و نخستین مختون زن را هاجر مادر اسماعیل علیـه‌السلام دانسته‌اند (رجوع کنید بـه حرّعاملی، ج 21، ص 443). بنابر برخی احادیث، پیـامبر اکرم را بعد از تولد، عبدالمطلب، و بر پایـه برخی دیگر جبرئیل، ختنـه کرد. روایـاتی دیگر حاکی هست که آن حضرت مختون متولد شده هست (رجوع کنید بـه ابن‌عبدالبرّ، 1410، ج 23، ص140؛ سیوطی، ص170؛ مجلسی، ج 15، ص 274، ج 17، ص 299)؛ همچنان کـه بنابر احادیث، برخی پیـامبران و ا نیز ختنـه شده بـه دنیـا آمده‌اند و این از ویژگیـهای امام به‌شمار رفته هست (رجوع کنید بـه کلینی،ج 1، ص 388؛ ابن‌بابویـه، 1385ـ1386، ج 2، ص 594؛ حرّعاملی، ج 21، ص 438).بر این اساس، حتما ختنـه را سنّتی دانست کـه پیش از اسلام متداول بوده و پس از آن، البته با شرایط و قیودی خاص، تداوم یـافته است. با این همـه، مذاهب مختلف اسلامـی درباره چگونگی حکم آن اختلاف‌نظر دارند. به‌موجب فقه امامـی، خودداری از ختنـه بر مردان جایز نیست. حتی اگری درون دوران کهن‌سالی بـه دین اسلام بگرود، ختنـه بر او واجب هست و وجوب ختنـه از ضروریـات دین خوانده شده است. بر این اساس، طواف شخص ختنـه ناکرده (اغلف) باطل هست و نیز نمـی‌تواند امام جماعت شود (رجوع کنید بـه مفید، ص 442؛ علم‌الهدی، ج 3، ص 39؛ طوسی، المبسوط، ج 1، ص 155؛ ، ج 31، ص 263). حتی برخی بر آن‌اند کـه بر پیکر شخص اغلف نمـی‌توان نماز مـیت گزارد (برای نمونـه رجوع کنید بـه غروی تبریزی، ج 9، ص 13). البته شماری از فقیـهان امامـی درون برخی فروض مـیان مقصر بودن یـا نبودن شخص مزبور و مـیان توانایی داشتن یـا نداشتن به منظور ختنـه، تفاوت قائل شده‌اند (رجوع کنید بـه علامـه حلّی، 1412ـ1420، ج 3، ص 57، 60؛ شـهید اول، ص] 270[).شافعیـان و حنبلیـان نیز بـه وجوب ختنـه مردان قائل‌اند (رجوع کنید بـه نووی، المجموع، ج 1، ص300ـ301؛ ابن‌تیمـیه، ج1، ص243ـ 244؛ نیز به منظور آرای دیگر درون فقه شافعی رجوع کنید بـه نووی، المجموع، ج 1، ص300). درون برابر، حنفیـان و مالکیـان ختنـه را بر مردان واجب ندانسته‌اند، بلکه از آن‌رو کـه ختنـه را نوعی سنّت انگاشته‌اند، آن را مستحب شمرده و کارهایی چون امامت جماعت را به منظور اغلف جایز و شـهادت او را پذیرفتنی دانسته‌اند (رجوع کنید بـه ابن‌عبدالبرّ، 1407، ص 612؛ ابن‌حجر عسقلانی، ج10، ص287؛ طوری، ج7، ص161؛ آبی‌ازهری، ج 1، ص79).فقهای شیعه و اهل سنّت به منظور وجوب ختنـه مردان بـه آیـه 123 سوره نحل (اَنْ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفاً: لباس ختن سوران اینکه از آیین ابراهیم کـه ایمان او خالص بود، پیروی کن) استناد کرده‌اند. آنان بـه استناد احادیث، مراد از روش و سنّت ابراهیم درون این آیـه را ختنـه دانسته‌اند، همچنان‌که درون منابع فقهی بـه احادیث متعدد دیگر و اجماع هم استناد شده هست (رجوع کنید بـه بیـهقی، ج 8، ص 323ـ325؛ طوسی، کتاب‌الخلاف، ج 5، ص 494ـ 495؛ ابن‌تیمـیه، ج 1، ص 244ـ245؛ خطیب شربینی، ج 4، ص 203). بـه نظر مشـهور فقهای امامـی، زمان وجوب ختنـه، هنگام بلوغ است. هرچند شماری از فقها به‌وجوب ختنـه بر ولیِّ کودک قائل‌اند، ولی مخالفان این نظر، با استناد بـه اصل برائت آن را بر ولیّ واجب ندانسته و احادیثی را کـه اولیـا را بـه ختنـه فرزندان خود ترغیب کرده‌اند، دالّ بر استحبابِ این کار شمرده‌اند (رجوع کنید بـه بحرانی، ج 25، ص 49، 54؛ ، ج 31، ص 261ـ262)، همچنان‌که اهل سنّت نیز ختنـه نابالغ را بر ولیّ او مستحب دانسته‌اند (نووی، المجموع، ج 1، ص 302ـ303). ختّان (ختنـه‌کننده) مـی‌تواند درون برابر کار خود اجرت دریـافت کند و تنـها درصورتی ضامن هست که مـهارت کافی نداشته باشد یـا درون کار خود تعدی یـا تفریط نماید (رجوع کنید بـه طوسی، کتاب‌الخلاف، ج 3، ص 503؛ ابن‌قدامـه، ج 6، ص120ـ121؛ علامـه حلّی، 1414، ج 12، ص 185). بـه نظر برخی فقها، هرگاه مرد بالغ از ختنـه خودداری کند، حاکم اسلامـی موظف هست او را بـه این کار وادارد (رجوع کنید بـه ابن‌ادریس حلّی، ج 3، ص 481؛ نووی، روضة‌الطالبین، ج 7، ص 387ـ388).بیشتر مذاهب فقهی، ختنـه زنان را واجب ندانسته و به استحباب آن قائل‌اند (رجوع کنید بـه طوسی، النـهایة، ص 502؛ ابن‌قدامـه، ج 1، ص70؛ ، ج 31، ص 261). از جمله مستندات این فقها، احادیث و به‌ ویژه این حدیث مشـهور هست که ختنـه به منظور مردان سنّت هست و به منظور زنان فضیلت و شرافت (الخِتانُ سنّةٌ لِلرّجال و مَکْرُمَةٌ للنّساء؛ رجوع کنید بـه کلینی، ج 6، ص 37؛ بیـهقی، ج 8، ص 325). برخی فقها از این حدیث، وجوب ختنـه بر مردان را هم استفاده کرده‌اند (برای نمونـه رجوع کنید بـه ابن‌قدامـه؛ ، همانجاها). درون برابر، فقهای شافعی ختنـه زنان را واجب شمرده و به احادیثی دیگر استناد کرده‌اند (برای نمونـه رجوع کنید بـه نووی، المجموع،ج 1، ص300ـ301؛ خطیب شربینی، ج 4، ص 202). باتوجه بـه رواج ختنـه ان درون مصر و واکنش شدید برخی معان حقوق زنان، درون این کشور قوانینی بـه تصویب رسید که تا ختنـه ان را محدود سازد (رجوع کنید بـه ذیب، ص310ـ312).برای ختنـه، قطع‌نظر از وجوب یـا استحباب آن درون مذاهب گوناگون، آدابی مستحب درون احادیث و منابع فقهی ذکر شده است. مثلا فقهای شیعه و شافعی بـه استناد احادیث (از جمله حدیث منقول درباره ختنـه امام حسن و امام حسین علیـهماالسلام) ختنـه را درون روز هفتم ولادت نوزاد مستحب شمرده‌اند (رجوع کنید بـه بیـهقی، ج 8، ص 324؛ نووی، المجموع، ج 1، ص 303؛ شـهیدثانی، ج 8، ص 402ـ403)، ولی درون منابع فقه حنفی زمان ختنـه سالهای مختلف (از هفت که تا دوازده سالگی) ذکر شده هست (رجوع کنید بـه ابن‌نجیم، ج 3، ص 359؛ ابن‌عابدین، ج 7، ص 115). برخی فقهای مالکی و حنبلی ختنـه درون هفتمـین روز تولد را، از آن‌رو کـه سنّت یـهودیـان بوده، مکروه شمرده‌اند (رجوع کنید بـه ابن‌حجر عسقلانی، ج10، ص 289؛ بهوتی حنبلی، ج 1، ص 93). همچنین درون احادیث شیعی از استحباب اطعام (وَلیمـه) به منظور ختنـه و نیز خواندن دعایی مخصوص هنگام ختنـه سخن بـه مـیان آمده هست (رجوع کنید بـه ابن‌بابویـه، 1362ش، ج 1، ص 313؛ شـهیدثانی، ج 7، ص 25ـ26؛ حرّعاملی، ج 21، ص 444). درون شماری از منابع فقهی، آشکار ساختن ختنـه ان با دادنِ ولیمـه مستحب به‌شمار نرفته یـا تنـها بـه دعوت از زنان توصیـه شده هست (برای نمونـه رجوع کنید بـه خطیب شربینی، ج 3، ص 245). درون منابع دیگر، بـه استناد احادیثی کـه در آنـها از معمول نبودن این سنّت درون زمان پیـامبر اکرم سخن رفته، اصولا ولیمـه به منظور ختنـه مکروه شمرده شده هست (رجوع کنید بـه احمدبن حنبل، ج 4، ص 217؛ دسوقی، ج 2، ص 337؛ شوکانی، ج 6، ص 186).منابع : علاوه بر قرآن و کتاب مقدس؛ صالح عبدالسمـیع آبی‌ازهری، جواهرالاکلیل، بیروت: دارالمعرفة، ]بی‌تا.[؛ ابن‌اثیر، النـهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ صلاح‌بن محمدبن عویضه، بیروت 1418/ 1997؛ ابن ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریرالفتاوی، قم 1410ـ1411؛ ابن‌بابویـه، علل‌الشرایع، نجف 1385ـ1386، چاپ افست قم ]بی‌تا.[؛ همو، کتاب‌الخصال، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم 1362ش؛ ابن‌تیمـیه، شرح‌العمدة فی‌الفقه، ج 1، چاپ سعودبن صالح عطیشان، ریـاض 1413/1993؛ ابن‌جوزی، زادالمسیر فی علم‌التفسیر، چاپ محمدبن عبدالرحمان عبداللّه، بیروت 1407/1987؛ ابن‌حجر عسقلانی، فتح‌الباری : شرح صحیح البخاری، بولاق 1300ـ1301، چاپ افست ]بی‌تا.[؛ ابن‌عابدین (محمدبن محمدامـین)، حاشیة قرة‌عیون الاخبار تکملة ردالمحتار علی الدر المختار: شرح تنویرالابصار، درون ابن‌عابدین (محمدامـین)، حاشیة ردالمحتار علی الدر المختار: شرح تنویرالابصار، ج 7ـ8، چاپ افست بیروت 1399/1979؛ ابن‌عبدالبرّ، التمـهید، ج 23، چاپ سعید احمد اعراب، ]رباط [1410/1990؛ همو، الکافی فی فقه اهل‌المدینة المالکی، بیروت 1407/ 1987؛ ابن‌قدامـه، المغنی، بیروت ] 1347[، چاپ افست ]بی‌تا.[؛ ابن‌منظور؛ ابن‌نجیم، البحرالرائق شرح کنزالدقائق، بیروت 1418/1997؛ احمدبن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، ]بی‌تا.[؛ یوسف‌بن احمد بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة‌الطاهرة، قم 1363ـ1367ش؛ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح‌البخاری، ]چاپ محمد ذهنی افندی[، استانبول 1401/1981، چاپ افست بیروت ]بی‌تا.[؛ منصوربن یونس بهوتی‌حنبلی، کشّاف‌القناع عن متن‌الاقناع، چاپ محمدحسن شافعی، بیروت 1418/1997؛ احمدبن حسین بیـهقی، السنن‌الکبری، بیروت: دارالفکر، ]بی‌تا.[؛ حرّعاملی؛ محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنی‌المحتاج الی معرفة معانی الفاظ‌المنـهاج، ]قاهره[ 1377/1958؛ خلیل‌بن احمد، کتاب‌العین، چاپ مـهدی مخزومـی و ابراهیم سامرائی، قم 1409؛ محمدبن احمد دسوقی، حاشیة الدسوقی علی‌الشرح‌الکبیر، ]بیروت[: داراحیـاءالکتب العربیة، ]بی‌تا.[؛ سامـی ذیب، مؤامرة‌الصمت ختان الذُّکُور و الإناث عندالیـهود و المسیحیین و المسلمـین الجدل الدینی و الطبی و الاجتماعی و القانونی، دمشق 2003؛ عبدالرحمان‌بن ابی‌بکر سیوطی، تنویرالحوالک شرح علی موطامالک، چاپ محمد عبدالعزیز خالدی، بیروت 1418/1997؛ محمد شوکانی، نیل‌الأوطار من احادیث سید الاخیـار: شرح منتقی‌الاخبار، بیروت ]1412/ 1992[؛ محمدبن مکی شـهید اول، ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، چاپ سنگی ]تهران 1272[؛ زین‌الدین‌بن علی شـهیدثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم 1413ـ1419؛ طبرسی؛ طبری، جامع؛ محمدبن علی طوری، تکملة البحر الرائق شرح کنزالدقائق، درون ابن‌نجیم، البحرالرائق، ج 7ـ9، بیروت 1418/ 1997؛ محمدبن حسن طوسی، التبیـان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت ]بی‌تا.[؛ همو، کتاب الخلاف، چاپ محمدمـهدی نجف، جواد شـهرستانی، و علی خراسانی کاظمـی، قم 1407ـ1417؛ همو، المبسوط فی فقه‌الامامـیة، تهران: المکتبة‌المرتضویة، 1387ـ1388؛ همو، النـهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت: دارالاندلس، ]بی‌تا.[، چاپ افست قم ]بی‌تا.[؛ حسن‌بن یوسف علامـه حلّی، تذکرة‌الفقهاء، قم 1414ـ؛ همو، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، قم 1412ـ 1420؛ علی‌بن حسین علم‌الهدی، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مـهدی رجائی، قم 1405ـ1410؛ علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی: کتاب الصلاة، تقریرات درس آیت‌اللّه خوئی، ج 9، قم 1410؛ محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت 1412/ 1991؛ نعمان‌بن محمد قاضی‌نعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایـا و الاحکام، چاپ آصف‌بن علی‌اصغر فیضی، قاهره ]1963ـ 1965[، چاپ افست ]قم، بی‌تا.[؛ کلینی؛ مجلسی؛ محمدبن محمد مفید، المُقْنِعَة، قم 1410؛ محمدحسن‌بن باقر ، جواهرالکلام فی شرح شرائع‌الاسلام، ج 31، چاپ محمود قوچانی، بیروت 1981؛ یحیی‌بن شرف نووی، روضة الطالبین و عمدة المفتین، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت ]بی‌تا.[؛ همو، المجموع: شرح‌المُهَذّب، بیروت: دارالفکر، ]بی‌تا.[؛Encyclopaedia Judaica, 2nd ed., Detroit 2007, s.v. "Circumsion"; EI2, s.v."Khitan" (by A. J. Wensinck).2) ابعاد فرهنگی ـ اجتماعی. رسم ختنـه درون مناطق گوناگون جهان اسلام با آداب و رسوم متفاوتی برگزار مـی‌شود. ظاهرآ از دیرباز ختنـه پسران با جشن و مراسمـی آشکار و ختنـه ان پنـهانی و بی‌سروصدا انجام مـی‌شد (رجوع کنید بـه ابن‌حاج، ج 3، ص 296؛ ابن‌جُزی، ص 214). شکوه ختنـه‌سورانـها نیز اغلب با وضع مالی خانواده‌ها متناسب بود و دستِکم مجلسِ ولیمـه‌ای بدین مناسبت برپا مـی‌شد. ختنـه‌سوران برخی خلیفه‌زادگان و شاهزادگان شـهرتی زبانزد یـافت. به منظور نمونـه المقتدر درون 302، به منظور ختنـه پنج فرزندش ششصد هزار دینار پرداخت و جشنی باشکوه برپا کرد (ابن‌کثیر، ج 11، ص 138). محمودخان دشتی، داماد فتحعلی‌شاه (حک : 1212ـ1250) نیز درون ختنـه‌سوران پسرش ــکه بعد از چندین به‌دنیـا آمده بودــ از فرط شادمانی سکه‌هایی به‌نام فرزندش زد و در مـیان اهالی شـهر تحت فرمانش تقسیم کرد، البته این ماجرا سبب عزل او از سمتش شد (سرنا، ص 281).ثروتمندان معمولا همراه با فرزندان خود فقیرزادگانی را نیز ختنـه مـی‌د. به‌گزارش ابن‌کثیر (ج 13، ص 285) ملک‌ظاهر بیبرس بـه هنگام ختنـه پسرش، ملک‌سعیدمحمد برکه‌خان، شماری از فرزندان امرا و اعیـان و نیز 1645 تن از فرزندان «اولاد الناس» (دسته‌ای از غلامان خارجی ممالیک) را نیز درون 662 ختنـه کرد (نیز رجوع کنید بـه همان، ج 13، ص 285، پانویس 3).وظیفه انجام ختنـه اغلب بر عهده دلاکان یـا سلمانیـها (رجوع کنید بـه دلاک*؛ سلمانی*) بود. این اشخاص درون مناطق گوناگون نامـهای متفاوتی داشتند، از جمله: خاتن، ختّان، طَهّار، سنّت‌چی، حکیم و استاد. شیوه‌ها و ابزارهای ختنـه کم‌وبیش یکسان بود. خلف‌بن عباس زهراوی، پزشک و جراح قرن چهارم، شیوه و ابزارهای ختنـه درون زمان خود را بـه تفصیل شرح داده هست (رجوع کنید بـه ذیب، ص 38). این شیوه‌ها با اندکی تغییر درون سده‌های بعد نیز ادامـه یـافت. تیغ دلاکی، نی چوبی چاک‌دار، قیچی و چاقو از جمله ابزارهای ختنـه بود. درون الجزایر چاقوی سنگی نیز به منظور این عمل به‌کار مـی‌رفت کـه یـادآور ختنـه بنی‌اسرائیل با شمشیر سنگی به‌هنگام ورود بـه ارض موعود هست (د.اسلام، ذیل «ختان»). معمولا به منظور بهبود زخم از خاکستر پنبه سوخته استفاده مـی‌شد. درون مناطق گوناگون کودکان را درون سنین متفاوتی ختنـه مـی‌کنند. به منظور مثال این مراسم درون عربستان و به‌ویژه مکه معمولا بین سه که تا هفت سالگی، درون مصر اغلب بین پنج که تا شش سالگی، درون شمال افریقا بین هفت روزگی که تا سیزده سالگی، درون ترکیـه معمولا درون هفت سالگی و در مجمع‌الجزایر اندونزی گاه درون چهارده ـ پانزده سالگی برگزار مـی‌شده هست (همانجا).در مکه، ختنـه پسران با جشنی پرشکوه همراه است، اما ان بی‌سروصدا ختنـه مـی‌شوند. پسری کـه قرار هست ختنـه شود، روزِ قبل از عمل لباسی مزین و گران‌قیمت مـی‌پوشد و سوار بر اسب از مقابل مردمـی مـی‌گذرد کـه با ساز و آواز او را همراهی مـی‌کنند. شامگاه این روز نیز جشن ادامـه مـی‌یـابد و صبح روز بعد پیش از طلوع خورشید، خاتن مراسم ختنـه را آغاز مـی‌کند. از خاتن بعد از عمل درون کنار مـهمانان پذیرایی مـی‌شود. درون مصر مراسم ختنـه معمولا درون کنار یک عروسی برگزار مـی‌شود که تا در هزینـه‌ها صرفه‌جویی شود. درون آنجا نیز پسران را قبل از ختنـه از مقابل مردم مـی‌گذرانند. پسر لباس انـه‌ای مـی‌پوشد و با رفتاری پرناز به‌مـیان جمع مـی‌آید. چارقدی نیز بـه قسمتی از چهره او مـی‌بندند که تا چشم نخورد (رجوع کنید بـه چشم‌زخم*). درون ترکیـه این مراسم سنّت نام دارد و در حضور امام جماعت مسجد برگزار مـی‌شود. او به منظور سلامتی کودک دعاهایی مـی‌خواند. مراسم ختنـه درون آنجا نیز بیش و کم شبیـه مراسم عربهاست. درون شمال افریقا اغلب چند پسر باهم ختنـه مـی‌شوند و ثروتمندترین پدر مخارج مراسم را مـی‌پردازد. بدویـان آن نواحی به منظور صرفه‌جویی درون هزینـه‌ها هر دو سال یک‌بار مراسم ختنـه دسته‌جمعی برگزار مـی‌کنند (رجوع کنید بـه د.اسلام، همانجا؛ نیز درباره تشریفات ختنـه درون برخی دیگر از مناطق افریقا و شرق آسیـا رجوع کنید بـه همانجا). درون جنوب‌شرقی الجزایر پسران بین دو که تا ده سالگی ختنـه مـی‌شوند. درون جشن ختنـه به منظور کودک و گاه به منظور همـه افراد خانواده لباس نو مـی‌خرند. کودک را جبه سفیدی از حریر یـا کتان مـی‌پوشانند و به دست و پای وی حنا مـی‌بندند و زیورآلاتی بدو مـی‌آویزند. زنان درون حین انجام ختنـه آواز مـی‌خوانند. سپس پوست غلفه بریده شده را بـه نخ مـی‌کشند و آن را، درون آبادی بـه نخل و در بادیـه بـه شتر مـی‌آویزند (محمد اخضر، ص20ـ21). اما جشنـهای ختنـه‌سوران درون ایران بـه تفصیل و اهمـیت کشورهای عربی نیست (رجوع کنید بـه پولاک، ص140). هانری‌ماسه (ج 1، ص 51ـ53) برخی گزارشـهای جالب جهانگردان درون این باره را گرد آورده است. ختنـه‌سوران درون مناطق گوناگون ایران آداب متفاوتی دارد. مثلا درون گیلان ساعت سعد را مشخص کرده دوستان و نزدیکان و مطرب جمع مـی‌شوند و دلاک یـا سلمانی را خبر مـی‌کنند. سپس تدارک پذیرایی مـی‌بینند و با بچه کـه معمولا چهار پنج ساله هست به زبان کودکانـه از فایده‌های ختنـه مـی‌گویند و در هنگام انجام عمل با ساز و آواز و دست‌زدن حواس او را پرت مـی‌کنند (رجوع کنید بـه پاینده، ص 36ـ37). درون سروستان پسران درون سه که تا دوازده سالگی ختنـه مـی‌شوند و ختنـه‌سوران ممکن هست دو روز طول بکشد. روز اول طبل و دهل مـی‌نوازند و عده‌ای تَرکه‌بازی مـی‌کنند. زنان هم مـی‌خوانند و مـی‌ند. شب با مراسمـی شبیـه حنابندانِ داماد، بـه شوخی و ، بچه را حنا مـی‌بندند. روز بعد او را بـه مـی‌برند و بر اسب تزیین شده‌ای سوارش مـی‌کنند و در حالی‌که نُقل و سکه بر سرش مـی‌ریزند بـه خانـه بازش مـی‌گردانند. سرانجام هنگام عصر دلاک محله به منظور ختنـه مـی‌آید (همایونی، ص 422ـ423، 489ـ490). درون خراسان بچه را درون سه یـا هفت روزگی ختنـه مـی‌کنند و اگر از این تاریخ بگذرد درون پنج که تا هفت سالگی با ختنـه‌سورانی مفصّل این کار را انجام مـی‌دهند. صبحِ مراسم بچه را با دسته‌ای مطرب بـه مـی‌فرستند. درون سر بینـه اسفند دود مـی‌کنند و کندر و بخور مـی‌سوزانند. سپس لباسهایی نو بـه پسرک مـی‌پوشانند و با شادی و هلهله او را بـه خانـه باز مـی‌گردانند. خراسانیـها نیز مانند یزیدیـه (رجوع کنید بـه خضرسلیمان، ص 115ـ118) یک نفر را به‌عنوان کریب/ کریو برمـی‌گزینند که تا در انجام ختنـه بـه پدر کودک کمک کند. درون طول عمل سه نوازنده دوتار و دهل و سرنا مـی‌نوازند و آوازهایی مـی‌خوانند. بعد از انجام عمل، کریب و نزدیکان کودک هرکدام مبلغی به‌عنوان سرسنّتی یـا عیدی بـه بچه مـی‌دهند و او را مـی‌بوسند (رجوع کنید بـه شکورزاده، ص160ـ167؛ ماسه، همانجا).ختنـه درون ادبیـات و باورهای عامـیانـه. اَغلَف یـا ختنـه ناشده درون ادبیـات عامـیانـه بسیـاری از کشورهای اسلامـی کنایـه از نامسلمان هست (رجوع کنید بـه دهخدا، ذیل واژه؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «ختنـه نکرده»). نیز اصطلاحِ «ابن‌الغلفاء» درون عربی به منظور کنایـه از مرد کثیرالشـهوه به‌کار رفته هست (رجوع کنید بـه ابن‌قیّم‌جوزیّه، ص 147). درون عربی مَثَل «بِأَلَمٍ ما تُخْتَنَنَّ» (مـیدانی، ج 1، ص 188)، کـه معادل هست با «نابرده رنج گنج مـیسر نمـی‌شود»، مشـهور است. فارسی‌زبانان مثل «ختنـه‌سوران قاضی است» را وقتی به‌کار مـی‌برند کـه اجتماعی عظیم به منظور موضوعی غیرمـهم جمع شوند یـا مقصود اصلی از انجام کاری را زیر پوشش کار دیگری پنـهان کنند (دهخدا؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «ختنـه‌سوران»). همچنین عبارتِ «دست نامختون حلال نیست»، یعنی حیوانی کـه به دست مردی ختنـه ناشده ذبح شود حلال نیست (شکورزاده، ص 159، پانویس 3)، را به‌کار مـی‌برند. درون زبان ترکی نیز مثلهایی از ا ین دست رایج هست (رجوع کنید بـه تلعفری، ص 115).گزارشـهایی نیز از باورهای عامـیانـه مردم درباره ختنـه نقل شده است. به منظور نمونـه گروهی معتقد بودند کـه باید شمارانی کـه در یک روز باهم ختنـه مـی‌شوند، فرد باشد و اگر نبود حتما یک خروس را نیز سر برید که تا این شمار فرد شود وگرنـه یکی از پسرها مـی‌مـیرد (رجوع کنید بـه شکورزاده، ص 168ـ169؛ پاینده، ص 38؛ همایونی، ص 423). امروزه تقریبآ تمامـی این باورها از اعتبار افتاده است.منابع :ابن‌جُزَی، قوانین الاحکام الشرعیة و مسائل الفروع الفقهیة، چاپ عبدالعزیز سیدالاهل، بیروت ] 1968[؛ ابن‌حاج، المدخل، ]قاهره [1401/1981؛ ابن‌قیم جوزیـه، تحفة المودود باحکام المولود، بیروت 1403/1983؛ ابن‌کثیر، البدایة والنـهایة، چاپ علی شیری، بیروت 1408/1988؛ محمود پاینده، آئینـها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران 1355ش؛ یـاکوب ادوارد پولاک، سفرنامـه پولاک، ترجمـه کیکاوس جهانداری، تهران 1361ش؛ علی تلعفری، «الامثال الترکمانیة فی اان»، التراث الشعبی، سال 6، ش 2 و 3 (1395)؛ خضرسلیمان، «مراسیم اان عند الیزیدیة»، التراث الشعبی، سال 5، ش 11 (1394)؛ دهخدا؛ سامـی ذیب، ختان الذکور و الإناث عند الیـهود و المسیحیین و المسلمـین الجدل الدینی و الطبی و الاجتماعی و القانونی، ریـاض 2000؛ کارلا سرنا، سفرنامـه مادام کارلا سرنا: آدمـها و آیینـها درون ایران، ترجمـه علی‌اصغر سعیدی، تهران 1362ش؛ ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران 1363ش؛ فرهنگ بزرگ سخن، بـه سرپرستی حسن انوری، تهران: سخن، 1381ش؛ محمد اخضر، «الافراح و الاحزان فی منطقة وادی ریغ»، التراث الشعبی، سال 9، ش 3 (1398)؛ احمدبن محمد مـیدانی، مجمع‌الامثال، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت 1407/1987؛ صادق همایونی، فرهنگ مردم سروستان، تهران 1348ـ1349ش؛EI2, s.v. "Khitan" (by A. J. Wensinck); Henri Masse, Croyances et coutnmes persanes, suivies de contes et chansons populaires, Paris 1938.




[ختنـه - rch.ac.ir لباس ختن سوران]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 17 Nov 2018 09:50:00 +0000